پدر خوب شما جان من است
نویسنده : دکتر علیرضا صالحی
مادرم وقتی رفت
با تمامی نگاهش می گفت
بچه ها بعد خدا
چشم امید به دستان پر از مهر شما دارم و بس
پدر خوب شما جان من است
جان و جانان مرا همچو نگین
روی انگشتری دیده خود بگذارید
نکند دوری من
زهر مهجوری من
قلب آزرده او را شکند
همسر بی کس و تنهای مرا دریابید
دل او را به غم قهر پریشان نکنید
غم نادیدن من راهردم
به صفای دل و دیدار پدر شاد کنید