در حال بارگذاری ...

به مناسبت ایام فاطمیه
زبان حال ام ابیها در بیان حافظ

نویسنده: دکتر علیرضا صالحی

 

 

 

 

 

زبان حال ام ابیها  در بیان حافظ

 

لسان الغیب، حافظ شیرازی غزلی دارد که گویی تک تک ابیات و فرازهای آن بیان حال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است.

غزلی با مطلع :

 

ترسم که اشک در غم ماپرده در شود                             وین راز سر به عالم سحر شود.

 

حضرت فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص) بسیار گریه و بی تابی می‌کرد، به گونه ای که امام صادق (ع) در این باره می‌فرمایند فاطمه زهرا(س) به قدری برای پیامبر گریه می‌کرد که اهل مدینه متأذی شدند و به وی گفتند، ما را به علت کثرت گریه هایت ناراحت می کنی، یا شب گریه کن یا روز، لذا فاطمه از مدینه خارج می شد و روی قبر شهدا گریه می کرد . (بحار الانوار ، ج43، ص 35) اسراری الهی در سینه او بود که جز علی(ع) محرمی برای آنها نمی یافت . ودر درود خاصه ای همواره که به ساحت حضرت فاطمه تقدیم می کنیم بر این اسرار نهفته و در پرده اشاره شده است.

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ

 

هر چند گریه های حضرت زهرا(س) نشان التهاب درونی و جوشش اسرار و جفاها و بی وفایی‌های امّت پدر بزرگوارش بود، اما راز درون پرده را جز در پیش چشمان امیرالمنین علی(ع) آشکار نکرد .

در گفتگوهای آخرین حضرتش با امیر المومنین در روزهای آخر عمر، و در هنگامه ای که دربستر بیماری افتاده بود، بخشی از اسرار نهفته در سینه اوست .

و آنجه از اسرار اُم اَبیها آشکار گردیده، امروز به حق در عالم سمر شده و چون افسانه‌ها نقل محافل و مجالس است .چه کردند با فاطمه که این چنین مانند موج خروشان می خروشد ولب به شکایت می گشاید.

 

بیت اول:

فاطمه‌ای که پیک حق بر او سلام می کند                     ادای ذکر نام او به احترام می کند

             کسی که پیش پای او پدر قیام می کند                       بر در خانه اش سلام به صبح و شام می‌کند

 

بیت دوم:

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر                                  آری شود ولیک به خون جگر شود

 

حکیم ابو المجد سنایی در این باره بیت زیبایی دارند که می فرمایند:

 

 سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب               لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر بخش

(دیوان قصاید شماره 134)

 

به عقیده طبیعت شناسان پیشین، آفتاب باید بر کانی که سنگ لعل در آن است بتابد، تا سنگ پرورش یابد و لعل شود .

باید سالها بگذرد تا کانی به لعل تبدیل شود .

آدمی نیز اگر چون کانی صبر پیشه کند به مقصود خواهد رسید که: «الصَّبر مِفتاح الفَرج»: صبر کلید گشایش است.

صبر نام گیاهی دارویی است که بسیار تلخ است و از همین جهت صبر را صبر نامیده اند.

صبر سخت و تلخ و دشوار است اما عاقبت آدمی را شفا می بخشد.

حضرت فاطمه در همان روز های بعداز رحلت جانسوز پیامبر اعظم با سختی ها و دشواری های بسیاری روبرو شدند اما برای حفظ و ماندگاری دین اسلام صبوری کردند و غصه ها را در درون خود ریختند، تا عاقبت جان به جان آفرین تسلیم نمودند.

بار فراق پدر و آنچه در سقیفه بنی ساعده بر سر خلافت پس از پیامبر(ص) اتفاق افتاد و دنیاطلبان وصیت پیامبر(ص) را نادیده گرفته و به راه خود رفتند، گوشه‌ای از غمهای فاطمه بود که چون کوه در برابر آنها صبوری ورزید.

 

بیت سوم :

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه                     کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود

 

حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر و پس از جفاههایی که دید، دایما آروزی مرگ می کرد .گفته اند عده ای هم بر این امر خرده گرفته و گفته اند مگر می شود معصوم آرزوی مرگ کند .

اما آنچه حضرت زهرا(س) به حق آرزوی آن را داشت، رسیدن به بارگاه رفیع الهی و دیدار پدر بود تا همه اسرار را از سینه دردمند خود بیرون ریزد و از بند غم ها خلاص گردد.

میکده همان بارگاه حق است که مطلوب همه وصول یافتگان به مقام فنا و بقای الهی است . حافظ در غزل دیگری گفته است :

 

ثواب روزه و حج قبول آنکس برد                        که خاک میکده عشق را زیارت کرد

 

امیرالمومنین که کوه صبرو استقامت بود در فراق همسر با وفایش خطلب به رسول الله می فرماید :

 

یا رسول الله : لقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ، وَ اخلصت الزهرا(س) (وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ)

(کافی ؛ج، ص 459 ، نهج البلاغه ، خطبه 202)

 

حضرت زهرا(س) به دیدار حق شتافت و از بار غمهای روزگار خلاصی یافت .

 

بیت چهارم :

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان                         باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

 

روایت های متعددی حتی در کتب اهل سنت وجود دارد که حضرت فاطمه برآنانکه حق او، پدر و همسرش و خاندانش را به نا حق غصب نمودند نفرین کرده است .

فاطمه ای که پیامبر در حق او فرمود :فاطمه بضعه منی فمن اذها فقد اذانی  ( کنزالعمال، ج 13 ،ص 96 ). فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده

وای بر احوال آنکه فاطمه در حق او نفرین کرده است که آن نفرین، نفرین خدا و پیامبر است .

 

بیت پنجم:

درتنگنای حیرتم از نخوت رقیب                         یارب مباد آنکه گدا معتبر شود

 

نخوت و خود بینی و غرور و تکبّر زمینه ساز همه بدبختیها و گمراهی های انسان است . آنان که بر سر خلافت و جانشینی به رقابت با امیرمومنین برخاستند و دل دختر رسول خدا را خون کردند از یاد برده بودند که ، که بودند و چه بودند و چه کسی به آنان حرمت و کرامت بخشید و سروری داد . دوران جاهلیت خود را از یاد برده بودند که چگونه در پای بتان می‌افتادند و به پرستش آنان می پرداختند و از آیین ها و رسوم جاهلانی تبعیت می کردند، اما حق ناشناسی کردند و حرمت کسی را که بدانها حرمت داده بود شکستند و زرق و برق دنیا چشمان آنان را بر روی حقیقت بست .

 

بیت ششم:

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی                             مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

 

هیچ کس نمی تواند با زور و زر فریب و ظاهر سازی و خود آرایی مقبول طبع مردم صاحب نظر و روشن بین و حقیقت نگر شود . محبت پدیده ای قلبی و درونی است  و به ساز و کارهای ظاهری ارتباطی ندارد . همچنانکه به مجنون می گفتند چرا عاشق لیلی به ظاهر نازیبای سیاه چرده شده ای؟

 

ابلهان گفتند مجنون راز جهل                 عشق لیلی نیست چندان هست سهل

بهتر از ولی صد هزاران دلربا                             هست همچون ما اندر شهرما

گفت صورت کوزه است وحسن می                              می خدایم می دهد از نقش وی

مر شما را سرکه داد از کوزه اش                    پس نباشد عشق اوتان گوش کش

 

مجنون جواب می‌دهد شما صورت لیلی را می بینید، اما من در صورت لیلی حسنی می بینم و از کوزه ی صورت لیلی شرابی می نوشم که سرمست می‌شوم و از خود بیگانه می گردم وشما آن حسن را نمی توانید ببینید : در وجود محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین حسنی است و نوری هست که در هر شرایطی جلوه گر می شود و تنها در دیدگان ره یافتگان و حقیقت طلبان تجلی می یابد . گروهی فکر می کردند با رسیدن به جاه و جلال و مقامات دنیوی در نزد مردم به مقبولیت می رسند . اما ندانستند که تنها اتصال به منبع نور الهی است که انسان را در دل دیگران عزیز می دارد چنانکه حافظ گفت :

 

دلنشین شد سخنم تا تو قبولش کردی                   آری آری سخن عشق نشانی دارد

 

مردمان عاشق گفتار من ای خسرو خوبان                  چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم

 

 

بیت هفتم:

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست                       دم در کش ارنه باد صبا را خبر شود

 

ای حافظ آگاه باش که اگر وصلتی حاصل شد و توفیق بهره مندی از تجلیات حق راپیدا کردی  اسرار عشق بازی خود را بر نامحرمان بر ملا نکنی ، چرا که عاشق و معشوق باید راز دار باشند چنانکه در جای دیگر به زیبایی گفته است :

 

ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز                       و گرنه عاشق و معشوق رازدارانند

 

و در حقیقت :

هرکه را اسرار حق آموختند                      مهر کردند و دهانش دوختند

 

در پایان فرازهایی از آخرین گفتگوهای علی(ع) و فاطمه زهرا(س) رابدین گونه سروده و به همه ارادتمندان ساحت بانوی دو عالم حضرت زهرا(س) تقدیم می دارم .

 

 

یا علی بشــنو و صــیتهای من                 خواهش و آمال و نیتهای من

بعد مرگم ای وصـــی مصطفی                 مونس زهرا(س) و یار با وفا

  شب چو آید پیکــرم را در خفا                     بری نزدیــک قبر مصــطفی

با دوستت پیکر مجـــروح من                   غسل ده بر تن بپوشانم کفن

تن به خاکم چون سپاری مویه کن                قطره اشکی به خاکم هدیه کن

قطرۀ اشک تو فانوس من است                  خانۀ قبرم ز نورش روشن است

آن که قدرش محو بود از دیده‌ها                   بهتر آن باشد که قبرش در خفا

قبر من پوشیده دار از دیده ها                        پرده دار خلـــوت نادیده ها

خود نماز مرگ من را ساز کن                    پس زبان سینه ات را باز کن

گو برای فاطـــمه از رازها                          باز کن بنـــد دل آوازهـــا

نغمه خوانی کن برایم ای ولی                      جان زهرایت به قربانـت علی

 

 

 

دکتر علیرضا صالحی

مشاور فرهنگی دانشگاه فنی و حرفه‌ای