گفتاری در داد و ستد زبانی
نویسنده : علیرضا صالحی
گفتاری در داد و ستد زبانی
میانه روی و پرهیز از هرگونه تندروی ، تعصب و جزم اندیشی ، از ضرورت ها و نیازهای اساسی ، برای قضاوت دربارۀ زبان و درگستره بررسی های زبان شناختی است .
کمینه دریک صد ساله اخیرکه برخی گرایش ها و باورها دربارۀ اهمیت پاسداری از زبان فارسی شکل گرفته ، شاهد مجموعه ای از نگاه های نابرابر و ناهمسان در این باره بوده ایم که در زیر برجسته ترین آنها را برشماریم .
1- ستیز همه جانبه با همه جلوه های زبان عربی که در زبان فارسی نمود یافته است .
2- مبارزۀ سرسختانه با جلوه های زبان های غربی به ویژه زبان انگلیسی و فرانسوی ، در زبان فرانسوی
3- طبیعی بر شمردن داد وستد های زبانی بی هیچ گونه قید و بند و قانونی
4- پذیرش با ضابطۀ داد و ستد های زبانی
با نگاهی براین چهار گرایش وبااندکی ، آگاهی زبانی ، می توان دریافت که بندهای یک تا سه ، به دور از هرگونه نگاه میانه روانه در گسترۀ زبان بوده وبا هنجارها و پیوند های زبانی فاصله دارند . اما بند چهارم یعنی پذیرش با ضابطه داد و ستد زبانی تنها گزینه ای است که با روح زبان ساز کاری داشته و مارا از هرگونه تند روی دربارۀ زبان و اثر گذاری های زبانی باز می دارد . برای روشن سازی هر چه بیشترمطلب ، ناگزیر ، لازم است دربارۀ موضوع داد و ستد زبانی و ضابطه های آن اندکی سخن گوییم .
داد و ستد ، از نیاز های مهم زندگی انسان از آغاز تا کنون بوده است . این نیاز ، با گسترش جامعه های بشری و مرزبندی های جغرافیایی ، سیاسی و آیینی ، ضرورت بیشتری پیدا می کند .
تا جایی که امروزه هیچ شخص ، گروه انسانی و کشوری نمی تواند ادعا کند که همۀ نیازهای خود ، درجلوه های گوناگون را می تواند به تنهایی برآورده کرده و به دیگران نیازی ندارد . با این نگاه شعارهایی مانند خود کفایی و خود اتکایی هرگز هرگز مطلق نبوده و تنها در این بخش ها گزینه های خاصی از نیاز های انسانی شدنی و دست یافتنی است . یکی نان دارد و دندان ندارد و دیگری دندان دارد و نان ندارد . این قانون همیشه پا برجاست .
تا که دندان داشتم نانم نبود نان چو پیدا گشت دندانم نبود
این احساس نیاز به دیگران ، بی شک از فلسفه های مهم زندگی است . همین احساس نیاز است که می تواند موجب هم گرایی و پیوند میان جامعه ها ی بشری و مردم یک جامعه گردد ، به تعبیر قرآن کریم " ان الانسان لیطغی أن رأه الستغنی " آدمی طغیان گر و سرکش می شود ، آنگاه که احساس بی نیازی می کند .
وقتی که باورداریم انسان ها برای تأمین نیازهای زندگی خود ، نیازمند داد و ستد هستند ، چگونه برخی می خواهند هرگونه داد و ستد زبانی را نادیده گرفته و نفی نمایند . زبان هم مثل سایر جلوه ها ، از پدیده های زندگی و از نیازهای مهم زیستی جامعه های بشری است و همه زبانها برمبنای این رویکرد به یکدیگر نیاز دارند . امروزه در داد و ستد های اقتصادی ، کشورها قانون ها و مقررات ویژه ای را برای خود وضع کرده و برپایه آن عمل می کنند . در این زمینه کمینه دو مبنای مهم برای هرگونه داد و ستدی پیش بینی می گردد .
اول:
آنچه می ستانیم و از کشوردیگری وارد می کنیم را خود نداشته باشیم . برای نمونه اگر کشوری خود در کشت گندم پیشتازبوده و تمام گندم مورد نیاز خود را در می تواند تامین کند ، چه دلیلی دارد که از کشور دیگری گندم وارد کند . بی شک این کار نشانه بی خردی بوده و هر عقل سالمی آن را نکوهش می کند .
دوم :
هیچ کشوری مرزهایش را نمی گشاید تا هرکس ، هر کالایی را دوست داشت وارد کرده و هر چه را اراده کرد از مرزهای او خارج کند . کشورها برای داد و ستد های خود مرزهای مشخصی را پیش بینی کرده و برهرآنچه وارد یا صادر می شود نظارت می کند . این مرزها که در اصطلاح گمرک گفته می شوند ، جلوی هر گونه لجام گسیختگی در عرصه ورود و خروج کالا به کشور را می گیرند و مقررات موجود در این باره را به اجرامی گذارند .
بی شک عده ای که به دنبال سود شخصی خود هستند و هیچ التزامی به کشور و سلامت اقتصادی آن ندارند ، دزدانه و فریبکارانه به دور از چشم مرزبانان اقتصادی از راه مرزهای غیر قانونی کالاهایی را وارد یا ازکشور خارج می کنند به همین خاطر یکی از مشکلات مهم اقتصادی هر کشوری وجود پدیدۀ قاچاق است .
حال به زبان برمی گردیم ، داد و ستد های زبانی باید برپایه نیاز باشد اگر در فرهنگ زبانی خود واژۀ زیبا وپرکاربردی داریم ، چه دلیلی دارد ، جای آن از کشور دیگری واژه معادل آن را وارد کنیم و به کار بگیریم .فراوان واژه انگلیسی ، فرانسوی و حتی عربی را ما امروزه در گستره زبان فارسی به کار می گیریم، که هیچ دلیلی برای به کارگیری آنها نداریم ؛ چون خودمان واژهای معادل پرداخته ای برای آن واژگان در اختیار داریم .
وقتی واژگان زیبایی مانند سپاسگزارم ، هنگام ، نامبرده را داریم ، چه دلیلی دارد به جای آنها واژهای بیگانه ای مانند : مرسی ، تایم ، مشارالیه را به کارگیریم .
اگر کسی سرمایه کافی دارد و ازعهدۀ هزینه های مالی اش بر می آید ، اگربدون دلیل خاصی ، سرمایۀ خود را بی استفاده در گاو صندوق بگذارد و برای پرداخت هزینه هایش برود از بانکی با بهره بسیار بالا وام بگیرد ، در عقلش و عاقلی او باید تردید کرد .
پس آنجا که برای بیان مفهومی واژه فارسی پرکاربرد وآشنا در اختیار داریم ، نباید از واژه های بیگانه بهره بگیریم . در مرحله بعد اگربرای بیان مفهومی ، خود واژه فارسی نداریم ، بدون مبنا و بی ضابطه حق نداریم هر واژۀ بیگانه ای را وارد زبان کنیم . هرکشور به لحاظ شرایط فرهنگی ، سیاسی و جغرافیایی با برخی کشورها رابطه اقتصادی برقرار می کند و دراین زمینه اولویت هایی را در نظر دارد در بین همۀ زبانهای زنده دنیا ، زبان فارسی بیش از هر زبان دیگری از دید هجایی وآوایی و ساختاری با زبان عربی نزدیکی و همسویی بیشتری دارد . اگر برپایه نیاز واژگانی قرار باشد واژه ای را از زبانی وام بگیریم ، در اولویت اول باید به سراغ دایره واژگانی زبان عربی برویم . اگر این زبان نیازها را نتوانست فراهم کند ، در مرحله بعدی باید به سراغ دیگر زبانها رفت . ممکن است برخی براین دیدگاه نقدی داشته و یا آن را نپذیرند . این باورهرگز تعصب آلود نبوده و برپایه دریافت های پژوهشی است که البته جای بررسی های بیشتر دارد .
ازدیگر سو برپایه ضابطه های داد و ستد زبانی اگر بر پایه نیاز و سایر جنبه ها ، واژه ای را از زبان دیگری وام گرفتیم باید در حوزۀ گمرک زبانی ، کاری کنیم که آن واژه را در طشت رنگرزی زبان فارسی اندازیم . وآنقدر هم بزنیم که واژۀ بیرون آمده به واقع رنگ فارسی بگیرد . در اصطلاح نام این کاررا پارسی گری می گویند . همان کاری که روی بسیاری از واژگان بیگانه بویژه واژه های وام گرفته شده از زبان غربی خود به خود و برپایه توانائیها و برتری های زبان فارسی به انجام رسیده است .
اگر کار پارسی گری دربارۀ بسیاری ازواژگان عربی نمود یافته و البته دیگر آن واژگان را واژۀ عربی نمی دانیم ، هرچند که از زبان عربی برگرفته شده است ، به خاطر همان ویژگی هایی است که بیش از این به آنها اشاره کردیم . اما دربارۀ بسیاری از واژگان انگلیسی و فرانسوی پارسی گری که انجام نگرفته .
در اینجا دیگر نمی توان زبان را به حال خودش رها کرد . هر نهادی که به عنوان گمرک زبان وظیفه حفظ و پاسداری از حریم زبان فارسی را دارد باید در این زمینه وظیفه خود را انجام دهد .
برابر مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در کشور ما ، این وظیفه به عهدۀ فرهنگستان زبان فارسی گذاشته شده است .
فرهنگستانی که دو دورۀ آن قبل از انقلاب یکی در زمان پهلوی اول و دیگری در زمان پهلوی دوم و فرهنگستان سوم پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1369 فعالیت خود را آغاز کرده است . متاسفانه هیچ یک از فرهنگستانها تاکنون به وظیفۀ اصلی خود اهمیت نداده و بیشترین وقت آنها در حوزۀ معادل سازی برای واژگان بیگانه صرف گردیده که در خیلی موارد ، حتی در این زمینه خاص هم توفیق چندانی نداشته اند . دربارۀ تاریخچه فرهنگستان ها و نقد عملکرد آنها مطلب بسیار است که در اینجا امکان پرداختن به آنها نیست .
پس با شرایط و ضابطه های یاد شده می توان با سایرزبانها داد و ستد زبانی داشت . نکته ای که در اینجا لازم است بدان اشاره ای داشته باشیم این است که در داد و ستد ، هم داد داریم و هم ستد . در عرصه اقتصاد زبان متاسفانه ما بیشتر ستد داشته ایم یعنی تنها واردات داشته و صادرات زبانی ما بسیار اندک است . این موضوع خود جای بررسی بسیار دارد روزگاری به تعبیر حافظ :
شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود
زبان فارسی قدرت نفوذ بسیاری داشته و تادورترین سرزمین ها پیش روی کرده است . یکی از دلایل مهم این امر قدرت علمی و در کنار آن قدرت سیاسی حاکم بر کشور در برخی برهه های زمانی است . رواج و گسترش بیش از حد زبان انگلیسی در بسیاری از کشورهای غیر انگلیسی زبان از یک سو به خاطر گسترش مستعمرات و نفوذ سیاسی انگلستان در بسیاری از کشورهای جهان نظیرشبه قارۀ هند است و از سوی چشمگردیگر به دلیل رشد علم و فناوری در کشورهای غربی است . بخش عمده ای از واژگان انگلیسی موجود در زبان فارسی واژگان علمی و فناوری است . وابستگی علمی و فناوری به دیگر کشورها به نوعی زمینه را برای رخنه و نفوذ زبانی آنان در زبان مادری ما فراهم کرده است . شخصیت های بزرگ علمی کشور نظیر بو علی سینا ، در برهه ای از زمان که احساس کردند از نظر علمی کشور ما بر سایر سرزمین ها برتری علمی دارد ، تلاش کردند تا با وارد کردن واژگان فارسی به جای واژگان عربی ، در زمینه های علمی ، زمینه نفوذ و گسترش زبان فارسی را فراهم آورند . اگر قرار است کسی از علم و دانش شخصی چون بو علی سینا بهره مند شود ، باید زبان فارسی بیاموزد . همین احساس مسئولیت بود که برخی چهره های شاخص فلسفی وعلمی کشور را وا داشت تا در کنار فعالیت های علمی خود به وضع معادل های فارسی برای بسیاری از واژگان علمی که به زبان عربی بیان می گردید تلاش نمایند . بو علی که تسلط کامل بر زبان عربی دارد و برخی آثار علمی برجسته و سروده های نغز او به زبان عربی است وحتی در عرصۀ هنر شاعری بر قصیدۀ عینیۀ اوکه به زبان عربی است ده ها شرح نو شته اند ، زمانی به فراست می افتد ، که باید در حفظ و گسترش زبان فارسی نقشی ایفا نماید و از راه علم و وضع واژگان فارسی برای مفاهیم علمی به گسترش این زبان کمک کند . به همین خاطر اولین کسی که مثلث را سه گوش گفت بو علی سینا بود.
متاسفانه کار بزرگی که بو علی سینا و دیگران آغاز کردند ، نتوانست تاثیر چندانی بر دایرۀ واژگانی زبان فارسی بگذارد . دلیلش این بود که آن اقتدار علمی که در قرن های پنجم و ششم هجری بر گستره ما سایه انداخته بود در دوره های بعدی رو به کاستی گذاشت و حمله چنگیزوچیزگی حاکمان مغول بر کشور ما در دوره های متمادی آن حرکت ارزنده را ابتر گذاشت شاعران و گویندگان فارسی زبان نیز تنها توانستند زبان فرهنگی فارسی را حفظ کرده و توسعه بخشند . متاسفانه این روند تا به امروز ادامه پیدا کرده و اگر از برخی توفیقات دانشمندان ایرانی ، در برخی برهه های تاریخی بگذریم ، آن غلبه علمی که موجب غلبه زبانی می شود ، هرگز در کشور ما تکرار نشده در شرایط کنونی همین قدر که بتوانیم میراث ارزشمند زبانی خود را حفظ کنیم و از آسیب های فراوانی که آن را تهدید می کند در امان داریم کاربزرگی کرده ایم .
با این شرایط نمی توانیم در اندیشه توسعه و گسترش زبان فارسی در بیرون از مرزها و قلمرو زبانی خود باشیم . تا در درون اقتدار زبانی نداشته باشیم ، برخورداری از اقتدار زبانی در دیگر سرزمین ها ممکن نیست
اقتدار درونی زبان فارسی هم وابسته به اقتدار علمی ، فرهنگی و سیاسی کشور است که اگر نباشد این مهم هرگز برآورده نخواهد شد .