بحر معنوی مثنوی
بحر معنوی مثنوی
آب جیحون را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
گر شدی عطشان بحر معنوی فرجه یی کن در جزیره مثنوی
فرجه کن چندان که اندر هر نفس مثنوی را معنوی بینی و بس
با دگه را ز آب جو چون واکنند آب یکرنگی خود پیدا کند
شاخ های تازه مرجان ببین میوه های رسته ز آب جان ببین
چون زحرف وصوت ودم یکتا شود آن همه بگذارد و دریا شود
(مثنوی، دفتر ششم، 66-71)
تذکر معنوی: اگر تشنه دریای معنویت و معنا هستید، در مثنوی مولوی گردش و تفرجی کنید و به قدر توان خویش از این بحر معنا بهرهمند شوید.
تحلیل: بر پایه تعریف جناب مولوی مثنوی راهی برای وصول به دریای معنویت است. شرط غوطهور شدن در این دریای معنوی آن است که در تفرج معنوی و گردش در بوستانها مثنوی که همواره از قالب الفاظ و عبارتهای مثنوی پای فراتر نهی و به درگاه معانی و اسرار آن وارد شوی.
اگر از ظواهر هر کلام او که منزلگاه در آب است عبور کنی، حقیقت معانی بر تو همچون آب پاک و زلال روی مینماید. این معانی دریای بیکران است که هر تشنه معرفتی را سیراب میسازد به دروازة حقیقت رهنمون میشود.
من نمیگویم که آن عالی جناب مثنوی معنوی مولوی
هست پیغمبر ولی دارد کتاب هست قرآنی به لفظ پهلوی
از آنجائیکه پشتوانه اصلی مثنوی مولوی آیات شریفة قرآن کریم و سخنان پیامبر اعظم و ائمه معصومین است، مثنوی شناسان آن را قرآنی در قالب زبان فارسی قلمداد کرده و همگان را نسبت به بهرهگیری از معارف و مبانی این کتاب معنوی فراخواندهاند.
در کنار بزرگداشت مثنوی معنوی، برخی نیز بر پایه برخی جلوههای ظاهری کلام مولوی و یا تحلیلهای نادرست و یا مواردی که به اختلافات مذهبی مسلمانان باز میگردد، مثنوی خوانی را تحریم کرده و نسبت به عواقب بد آن هشدار دادهاند.
در سخنی که به عماد کاتب اصفهانی منسوب است چنین آمده که:«انی رایت انه لایکتب انسان کتابافی یومه الامن قال فی غده :لوغیرهذالکان احسن ولوزیدکذالکان یستحسن ولوقدم هذاافضل ولوترک هذالکان اجمل وهذامن اعظم العبروهودلیل علی استیلاء النقص علی جمله البشر»
من نیز در حال و هوایی این گفته شعر را به نظم درآورده و چنین گفتهام که:
در کنار بزرگداشت مثنوی معنوی، برخی نیز بر پایه برخی جلوههای ظاهری کلام مولوی و یا تحلیلهای نادرست و یا مواردی که به اختلافات مذهبی مسلمانان باز میگردد، مثنوی خوانی را تحریم کرده و نسبت به عواقب بد آن هشدار دادهاند.
در سخنی که به عماد کاتب اصفهانی منسوب است چنین آمده که:«انی رایت انه لایکتب انسان کتابافی یومه الامن قال فی غده :لوغیرهذالکان احسن ولوزیدکذالکان یستحسن ولوقدم هذاافضل ولوترک هذالکان اجمل وهذامن اعظم العبروهودلیل علی استیلاء النقص علی جمله البشر»
من نیز در حال و هوایی این گفته شعر را به نظم درآورده و چنین گفتهام که:
مرا باور این است هرکو ز علم کتابی نگارد به تدبیرو حلم
چو فردا گشایید در آن بنگرد دوصد کاستی بر زبان آورد
همی گوید او کاش این نکته را بیفزو دمی، آن نگفتم چرا
اگر این مقدم بدی نیک بود نمی گفتم آن را نکو می نمود
دراین نکته پندی رسا خفته است نکوترازآن کی کسی گفته است
که نقص و کمی چیره برآدمی مشو غافل ازاین حقیقت دمی
من از کاتب اصفهانی عماد چنین گفته نغز دارم بیاد
بر پایه آن گفته جناب عماد کاتب، این نتیجه حاصل میشود که هر گفتهای غیر از کلام خداوند و معصومین خالی از نقص و کاستی نبوده و این حقیقتی انکار ناپذیر است. در همه آثار بشری نقص و کاستی هست، اما همه این نقص و کاستیها در یک مرتبه و درجه و به یک میزان نیستند. اگر کسی ادعا کند که همه آنچه در مثنوی آمده و همه تحلیلها و برداشتهای مولوی که در این کتاب بیان گردیده نکته به نکته مطابق آیات قرآن و روایات ائمه معصومین است، سخنی گزاف بر زبان آورده و بیشک در مسیر تعصب گرایی قدم برداشته.
آنان هم که مثنوی را جملگی شر معرفی کرده و خیری در آن ندیدهاند نیز به همان راه خطا رفته و حقیقت را ندیدهاند.
اگر به روشی منتقدانه و منصفانه و به دور از هر گونه تعصب و ظاهر بینی در مثنوی مروری بنمائیم متوجه خواهیم شد بخش اعظمی از این کتاب معنوی، برای رسیدن به شاهراه حقیقت و معنویت راهگشا بوده و سالکان رامی تواند راهبر باشد.
اهمیت و ارزش مثنوی در این است که بخش عمدهای از مفاهیم بلند قرآنی را به شیوه تمثیلی و در قالب حکایاتی که درک محتوا و معنا را برای هرفارسی زبان آسان میگرداند بیان کرده است. از همین رو بسیاری از ابیات این کتاب گرامی ،نقل زبان فارسی زبانان شده و در عرصهها و صحنههای مختلف زندگی آن را پشتوانه کلام و موضع و ادعای خود قرار میدهند.
البته این گفته بدان معنا نیست که مثنوی تنها از آن فارسی زبانان است و تنها آنها هستند که از این کتاب معنوی بهره میگیرند. مثنوی به لحاظ معنوی بودنش، مخاطبانش همه مردم دنیا هستند و به همین خاطر است که ترجمههای ناقصی از این کتاب یا بخشی از آن گاه توانسته دلهای جویای معرفت را به سمت و سوی خود کشانده و جزو پر فروشترین کتابها در برخی کشورهای بیگانه شود.
در پایان این بخش این تذکر عارفانه مولوی را دربارة مثنوی آویزة گوش سازیم که:
ای برادر قصّه چون پیمانهای است دانه معنی بگیرد مرد عقل
معنی اندر وی مثال دانهای است ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
(مثنوی ،دفتر دوم، 608-609)
کم نشین بر اسب توسن بی لگام عقل و دین را پیشوا کن والسلام
(مثنوی ،دفترچهارم، 4640)